| |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
فروش ویژه شیلنگ جادویی ایکس هوز - Xhose
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
برخی خائن هستند. این امری متداول است و از سوی فرد خائن یک رفتار قابل قبول به شمار می رود. در حقیقت باید گفت که افراد خائن سعی می کنند که در بیشتر مواقع خود را باوفا جلوه دهند.
خانم ها و آقایونی که به طور مداوم با تعداد بیشماری از افراد همخوابه می شوند، برای خود و دیگران فجایعی را درست می کنند که خودشان هم از آن مطلع نیستند و اصلاً نمی دانند که در حال انجام چه کاری می باشند. اما علت چیست؟ در مورد مبحث "خیانت" باورهای نادرست زیادی وجود دارد که مردم را به سوی راه غلط رهنمون کرده و سبب می شود که شرایط بد حتی بدتر از آنچه که هست بشود. برخی از این باورهای نادرست به شرح زیر می باشند:
1- فقط آقایون خیانت می کنند. هر دو جنس میتوانند خائن باشند. کاملاً طبیعی است. موزارت در کمدی "کاسی فن توتی" (Cosi Fan Tutti) اعلام کرد که خانم ها هم مانند آقایون خیانت می کنند؛ اما باور عموم جوامع این است که تنها آقایون این کار را انجام می دهند . این روزها چند زنی و چند شوهری به یک اندازه در حال ترویج هستند. در فیلم "نورا افرون" هنرپیشه معروف خانم "مریل استریپ" نقش زنی را بازی می کند که شوهرش او را به خاطر زن دیگری رها می کند. او برای تسلی خاطر نزد پدرش می رود، اما پدرش هم حرف های او را رد می کند و مانند همه هم جنس هایش به او می گوید: "کار شوهرت کاملاً طبیعی است. اگر خواستار تک همسری هستی با یک قو ازدواج کن"
آمار دقیقی از تعداد افراد خیانت کار در دست نیست. اگر یک زن یا مرد به همسر خود دروغ بگوید، نمی توان اعتماد کرد که به آمارگیر یا سرشمار حقیقت را بگوید. طبق یک جمع بندی سر انگشتی می توان نتیجه گرفت که نیمی از مردان و 3/1 از زنان حداقل یکبار این کار را انجام داده اند. واقعاً آمار ویران کننده و وحشتناکی است.
اما هنوز هم افرادی هستند که در اکثر مواقع همچنان به همسران خود وفادار باقی می مانند. بدون وجود وفاداری دیگر هیچ گونه صمیمیتی در رابطه وجود نخواهد داشت و زندگی مشترک به یک جنگ تبدیل خواهد شد. وقتیکه یکی از زوجین متوجه بی وفایی های همسرش می شود در مقابل او جبهه گیری می کند و هر روز موقعیت هر دو طرف وخیم تر خواهد شد.
گونه های مختلفی از پرندگان و حیوانات وجود دارند که در آنها جنس نر کارهای مفیدتری غیر از اهدا اسپرم انجام می دهد و گفتنی است که آنها بطور ذاتی تا آخر عمر خود با یک جفت باقی می مانند. انسانها هم مانند سایر لانه سازها به طور ذاتی گرایش به تک همسری دارند، اما انسان موجودی هوشمند است و بسته به شرایط می تواند آموزه های جدیدی نظیر چند همسری و بی قاعدگی در امور جنسی را فرا گیرد. با این وجود حتی در فرهنگ هایی که طرفدار چند همسری هستند، بشر طبع واقعی خود را با عاشق شدن و پایبند بودن مادام العمر به یک نفر آشکار ساخته. البته اگر فرد بدون وجود دلایل کافی ارتباط قبلی خود را بر هم بزند و برای خود همسر جدیدی اختیار کند درحالیکه همسر قبلی او حی و حاضر باشد، دچار نوعی گم گشتگی غریزی خواهد شد که بخشی از تراژدی خیانت را تشکیل می دهد.
2- ارتباط پنهان عاشقانه می تواند برای استحکام زندگی مشترک مفید باشد. برخی معتقدند که معاشقه پنهانی می تواند روح زندگی را برای بار دیگر در یک ازدواج خسته کننده بیدار کند. فلسفه Play Boy که این روزها در صدر انقلاب جنسی قرار گرفته و در کل دنیا طرفداران بیشماری پیدا کرده مردم را به خیانت های پنهانی تشویق می کند. آنها بر این باورند که معاشقه های پنهانی حس مردانگی و زنانگی آقایون و خانم ها را زنده کرده و در واقع مردها را مرد و زن ها را زن نگه می دارد. اخیراً در برخی از کتاب های تازه منتشر شده نظیر "سکوت شهوانی زن امریکایی" به نوشته "انت لاسون و دالما هین" خانم ها حق دارند که تصورات جنسی و شهوانی خود را به عنوان روش دیگری برای رسیدن به حقوق مساوی، آزادانه بیان کنند.
کاملاً طبیعی است که اگر خیانت پر سر و صدا و جنجالی انجام پذیرد، کل جهنم از آن با خبر می شوند و پی آمدهای آن به مراتب بدتر خواهند بود. بحران خیانت می تواند مشکلات بسیار زیادی را برای زندگی زناشویی ایجاد کند. به هر حال هر بحرانی نمودهای خاص خود را دارد و خیانت هم از این امر مستثنی نیست.
تصور افرادی که در صدد اصلاح جهان هستند، تا حدی خیالی و بیش از حد آرمان گرایانه است. آنها تصور می کنند که اگر خیانت مخفی بماند، بنیان خانوادگی استحکام بیشتری پیدا می کند. اما طبق 30 سال تحقیقاتی که من به صورت تخصصی در حوزه مربوطه انجام دادم، به نتایج کاملاً متضادی دست پیدا کردم. زمانیکه یکی از طرفین حدس می زند که همسرش در حال خیانت کردن به اوست، علاقه خود را نسبت به او از دست می دهد و در اکثر موارد زندگی از هم پاشیده می شود و طلاق حتمی است.
3- افراد به این دلیل خیانت می کنند که شریک زندگی خود را دوست نمی دارند. مردم برای توجیه کارهای خود زیاد از این حرف ها می زنند؛ اما با یک بررسی دقیق تر می بینیم که در اکثر موارد دو نفر پیش از معاشقه پنهانی زندگی کاملاً آرام و شادی را دنبال می کردند و مشکل خاصی هم نداشتند. چنین افرادی تنها به این دلیل وارد مقوله احساسی می شوند که بتوانند از طریق آن خیانت های بی دلیل خود را توجیه نمایند.
عاشق بودن لزوماً باعث نمی شود که افراد از حس شهوت خود دست بکشند. هر ازدواج خورشت غلیظی است از احساسات بیشماری است که شهوت، تنفر، ناکامی در عشق، خشم، و خودکشی نیز شامل آن می شود. شاید احمقانه باشد که بخواهید یک چنین رژیم غنی احساسی را تنها با بازگو کردن یک سوال: "دوستم داره؟ دوستم نداره؟" آن هم با کندن گلبرگ های گل نرگس جواب بدهید. به هر حال اکثر مردم این سوال را مطرح کرده و خوشان هم به آن پاسخ می دهند.
عاشق نبودن دلیل محکمی برای خیانت کردن نیست. تمام افرادی که خیانت می کنند عاشق کسی که با او رابطه پنهانی دارند نیستند.
4- افراد معاشقه می کنند چون بیش از حد شهوتران هستند. معاشقه تنها به ارتباط جنسی ختم نمی شود، نوعی رابطه اسرار آمیز در این میان وجود دارد که افراد را به سوی خود جلب می کند. خیانت به سکس محدود نمی شود بلکه به نادرستی، سوء نیت، و غیر صادق بودن مربوط می شود. افراد ولگرد و هوسران به راحتی با همه ارتباط برقرار می کنند و به کسی هم وفادار نمی شوند که بعداً بخواهند به او خیانت کنند؛ اما افراد به ظاهر وفادار مجبور می شوند که مخفیانه قرار ملاقات بگذارند.
این نوع معاشقه های پنهانی معمولاً شامل سکس هم هستند. این افراد با معشوق جدید خود رابطه جنسی برقرار می کنند تا اسراری داشته باشند و ارتباط را پر تنش، خطرناک و مهمتر از همه مهیج جلوه دهند. ممکن است قدری تلفنی با هم صحبت کنند و ارتباط جنسی رضایت بخشی هم نداشته باشند. من زوجی را می شناختم که 30 سال پیش در مورد مسائل جنسی با هم به مشکل برخورد کرده بودند و پس از آن صمیمیت میان آنها از بین رفته بود و هر دو جداگانه و در خارج از ارتباط زناشویی معاشقه می کردند و به هیچ وجه از زندگی جنسی مخفیانه خود راضی نبودند.
رویهم رفته افرادی که زندگی تک همسری را برای خود برگزیده اند بیش از کسانی که گاه و بیگاه با افراد مختلف ارتباط جنسی برقرار می کنند از زندگی جنسی خود لذت می برند.
5- معاشقه نشات گرفته از بی غیرتی و بی توجهی طرف مقابل است. در جوامع مرد سالار تصور بر این است که وقتی مردی به برقراری رابطه جنسی با زن های متعدد می پردازد به این دلیل است که همسرش از نظر احساسی و جنسی دارای کمبود و نقص است. از سوی دیگر فرهنگ های فمینیستی هم حاکی از این امر هستند که وقتی زنی به شوهرش خیانت می کند به این دلیل است که همسرش فرد نالایق و بی ارزشی است. افراد بسیاری بر این باورند که برقراری رابطه جنسی یک واکنش کاملاً نرمال به زندگی مشترک نا خوشایند است. خانواده، دوستان، همکاران و حتی آرایشگر فرد مورد نظر او را به ادامه کارهایش ترغیب می کنند. آنها معمولا در این شرایط تعصب های جنسیت پرستانه خود را نشان می دهند و ازدواج، تک همسری، صمیمت، و صداقت را زیر سوال برده و زن یا مرد را تشویق می کنند که به رفتار مخرب خود ادامه دهد و همه تقصیرها به گردن طرف مقابل بیندازد.
یکی از ترفندهایی که می توان به واسطه آن از عذاب وجدان رها شد، زیر سوال بردن اصل ازدواج است: خیلی زود بود، خیلی دیر بود، پس از واقعه ای خاص مجبور شدم ازدواج کنم و... عده بسیار زیادی از افراد هم گناه خود را به ویژگی های غیر قابل تغییر همسرشان نسبت می دهند، مثلاً: سنش زیاد است، قدش خیلی بلند است، خیلی سنتی است، خیلی بی تجربه است، و غیره. در هر دو حالت توجیهات غیر قابل قبول است و به بن بست خواهد رسید.
توجه کنید که شریک زندگی می تواند شما را بد بخت و تیره روز کند اما نمی تواند شما را خائن کند! با پیشرفت تمدن افراد باید یاد بگیرند که مسئولیت کارهایی که انجام می دهند را به عهده بگیرند. بعضی می خواهند با بهانه های بی پایه و اساس تقصیر را به گردن دیگری بیندازند: اینقدر همسرم سر من غر می زد که مجبور شدم این کار را انجام دهم، به خاطر کاری که پدرم در کودکی با من کرده نمی توانم از هرزگی و فاحشگی دست بردارم، او به سمت من آمد و دامنش خیلی کوتاه بود، من معتاد سکس هستم، و غیره. واقعاً مزخرف است. اگر واقعاً نمی توانید رفتارهای جنسی خود را کنترل کنید، پس اصلاً وارد اجتماع نشوید.
هیچ گاه خیانت به دلیل رفتار همسر ایجاد نمی گردد مگر اینکه اختیار آلت تناسلی شما به دست همسرتان باشد. هر کسی که اختیار چیزی را دارد خودش مسئول است.
6- بهتر است که وانمود کنید چیزی نمی دانید. بعضی ها سعی می کنند با بی توجهی از موارد ناخوشایند زندگی رد شوند و خودشان را ناراحت نکنند. در حالیکه می بینند خانه در حال فرو ریختن است، اما به خودشان زحمت داد زدن "آتش، آتش" را هم نمی دهند. در حقیقت سکوت سبب سوخت رسانی به معاشقه های پنهانی می شود، معاشقه ای که در خفا رشد پیدا کرده و پرورش می یابد. مشکل زمانی حل می شود که از رازها پرده برداری شود، و این امر به اتمام رابطه نامشروع کمک می کند.
یک فرضیه متحجرانه بر این اصل استوار است که فرد خائن هیچ گاه نباید به اعمال مخفیانه خود اعتراف کند تا طرف مقابل همواره در شک و تردید و دودلی باقی بماند و فکر کند که خودش دیوانه شده است. باید توجه داشت که دروغ گفتن های مداوم و انکار حقیقت غیر قابل بخشش ترین قسمت خیانت است.
یکی از مراجعینم خانمی بود که همسرش همیشه عادت به پیاده روی و دویدن داشت. پس از مدتی خانم متوجه شد که لباس های همسرش دیگر بوی عرق نمی دهند، به همین دلیل به او مشکوک شد و او را تا درب منزل منشی اش تعقیب کرد. خانم با شدت عصبانیت وارد خانه شد و همسرش را دید که بدون لباس در مقابلش ایستاده، از او پرسید: "اینجا چی کار می کنی؟" او پاسخ داد: "این من نیستم، تو دیوانه شده ای و توهم وجودت را فراگرفته" خانم از این حرف بیش از هر چیز دیگری ناراحت شد؛ او سال ها بعد توانست خیانت همسر خود را ببخشد اما هیچ گاه نتوانست حرف های آن روز شوهرش را فراموش کند. زمانیکه خیانت کشف شد، مطمئن باشید که با انکار آن به جایی نمی رسید اما اگر اعتراف کنید جای امیدواری وجود دارد.
اخیراً خانمی به من مراجعه کرده بود که 20 سال پیش از همسر پزشک خود جدا شده بود. خانم اظهار می داشت که شوهرش در زمان جدایی به او گفته: "بدن تو بویی بدی می دهد، نمی توانم آن را تحمل کنم، به این بو آلرژی پیدا کرده ام" و بعد به همین دلیل به زندگی مشترک خود خاتمه داده بودند. خانم آنقدر نسبت به این مسئله احساس بدی پیدا کرده بود و از خودش متنفرشد بود که پس از آن دیگر هیچ وقت نتوانسته بود مجدداً با کسی ارتباط برقرار کند.
به محض اینکه ماجرا را از زبان او شنیدم مشکوک شدم که قضیه چیز دیگری است. پس از بررسی های مداوم معلوم شد که شوهر این خانم از همان زمان معاشقه های پنهانی داشته و بعد از اینکه از هم جدا شده بودند، آقا با معشوقه خود ازدواج کرده. همینجا بود که شک 20 ساله خانم به یقین تبدیل شد و در حال حاضر احساس تنفر فردی او محو شده و به راحتی می تواند قرار ملاقات بگذارد.
7- پس از خیانت حتماً باید طلاق گرفت. برخی ها تصور می کنند که سریعاً پس از مشاهده خیانت باید طلاق بگیرند. هیچ گاه نباید در اوج عصبانیت تصمیم گیری کنید. با گذراندن چند جلسه مشاوره خانوادگی بسیاری از مشکلات و دلخوری ها از بین می روند.
معمولاً این مسئله مانند آنچه در فیلم ها مشاهده می کنید نیست: هر دو طرف داد بکشند، اشیا را به هم پرت کنند و یک سناریوی تراژدی بسازند؛ بهتر است ابتدا خود را آرام کنید و سپس مشکل را ریشه یابی کرده و به فکر چاره ای برای نجات زندگی مشترک خود باشید.
معمولاً دو نفر به این دلیل طلاق می گیرند که نمی توانند تصور کنند که مجدداً با هم زندگی کنند. این افراد ایده آل گرا به این دلیل که چهره فرشته ی باکره و یا شوالیه سفید خدشه دار شده است نمی خواهند با او زندگی کنند. در یک کارتون نیویورکی کابوی بی سر و پایی را می دیدیم که هر روز با یک خانم جدید وارد باری می شد که در نزدیکی محل سکونتش بود. یک روز صاحب بار از او پرسید تو چطور به زندگی مشترک خود با همسرت ادامه می دهی و کابوی در جواب او گفت: "همسرم منو به خوبی درک می کنه"
احساس گناه اگر از درون افراد نشات بگیرد خوب است اما اگر به دلیل خشم و عصبانیت همسر باشد، دردی را دوا نخواهد کرد. احساس گناه به رفع مشکلات کمک می کند، اما حس شرمساری باعث می شود فرد از وقایع فرار کرده و خود را از اطرافیانش پنهان سازد.
جبران خیانت کار ساده ای نیست، اما شدنی است. نمی توان گفت کسانیکه خیانت کرده اند همه ارزش های فردی خود را زیر سوال برده اند. این افراد باید از اشتباهات خود درس بگیرند و در زندگی محتاط تر باشند تا بتواند در آینده زندگی بهتر و روشن تری را دنبال کنند.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
در برخی از جوامع غربی احتراز کامل آقایون از ارتباط جنسی در زمان تجرد مسئله چندان مهمی محسوب نمی شود، اما باکرگی یک خانم هنوز هم در میان برخی از افراد به ویژه آسیایی ها و افرادی که قدری محافظه کار هستند، از اهمیت بالایی برخوردار است. اما باکره به چه کسی گفته می شود؟ کافی است این سوال را از یک مرد بپرسید تا او هم به سرعت به شما پاسخ دهد که باکره دختری است که پرده بکارت او دست نخورده باقی مانده باشد و در اولین تجربه جنسی خونریزی داشته باشد.
با یک چنین طرز تفکر مردانه ای می توان نتیجه گرفت که معیار سنجش باکرگی یک دختر خانم برای این افراد صرفاً پرده بکارت است. متاسفانه یکی از تصورات غلط رایج در میان آقایون هم این است که فکر می کنند اگر پرده بکارت خانمی از بین رفته باشد، نمی توان به چشم یک دوشیزه به او نگاه کرد، همچنین بر این باورند که اگر خانم در اولین جلسه ارتباط جنسی مقدار کمی خونریزی نداشته باشد، دختر نیست و قبلاً ارتباط جنسی را تجربه کرده.
اخیراً تحقیقی در مورد مقوله بکارت و تاثیر آن بر ازدواج انجام گرفته که در آن 150 پاسخگر مذکر جوان شرکت داشتند. سوال به این شرح بود: "اگر در شب اول عروسی متوجه شوید که همسرتان باکره نبوده ،چه عکس العملی از خود نشان می دهید؟ آیا او را ترک می کنید یا خیر؟ چرا؟" و نتیجه آماری پاسخ ها نیز به قرار زیر بود: " 138 نفر یا 92% از پاسخگران اظهار داشتند که همسر خود را ترک می کنند، زیرا انتظار داشته اند که همسرشان باکره باشد و تنها 12 نفر یا 8% اظهار داشتند که خوشبختانه به زندگی خود ادامه می دهند چراکه یاد گرفته اند یک چنین موقعیتی را درک کرده و آنرا بپذیرند. در این میان 2 نفر از 12 نفر فوق گفتند که با پافشاری از او می خواهند بگوید که چه کسی این کار را با او انجام داده است.
متاسفانه اکنون در کشورهای غربی تعداد نوجوانانی که در سنین پایین رابطه جنسی را تجربه می کنند، کم نیست. بسیاری از جوانان صرفاً به دلیل تصورات آزادی خواهانه و یا غربی دست به چنین کارهایی می زنند و به پیروی از آن طرز لباس پوشیدن، موسیقی، نوع غذا خوردن، و سایر عادات خود را با آن مطابقت می دهند.
برای حفظ عدالت آقایون هم باید به این نکته توجه داشته باشند که وجود پرده بکارت تنها مدرک اثبات باکرگی دخترها نیست و باید بپذیرند که تا زمانیکه خانم ارتباط جنسی نداشته باشد، باکره است. برخی از خانم ها حتی خونریزی کم را هم در حین اولین ارتباط جنسی خود تجربه نمی کنند و این ممکن است به دلیل نوع خاص پرده آنها باشد و یا اینکه بکارت آنها قبلاً به دلایل دیگری نظیر: تصادف، فعالیت های شدید فیزیکی، دوچرخه سواری، اسب سواری، ژیمناستیک، و کاراته و خیلی چیزهای دیگر از بین رفته باشد.
چنانچه از خانمی در مورد بکارتش سوال نمودید و او پاسخ داد که باکره است، با وی با کمال احترام برخورد نموده، پاسخش را پذیرفته و دیگر هیچگاه سوال خود را تکرار نکنید.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
عشق نیازمند اطمینان بخشی حاصل از نوازش است. اکثر دعواها اعتراض به عدم ارتباط احساسی است. در ناراحتی و سختی، زوج ها دوست دارند بدانند که طرفشان برای کمک کنارشان است.
من در رستوران والدینم بزرگ شدم که همیشه داستان های زیادی در آن اتفاق می افتاد. و همه این داستان ها—دعواها،اشک ها، ناراحتی ها—همه حول عشق می چرخیدند. حتی پدر و مادر خودم را هم می دیدم که عشقشان را به خاطر همدیگر نابود می کنند. از آن زمان به دنبال این بودم که ببینم عشق واقعاً چیست. مادرم آن را "5 دقیقه مضحک" تعریف می کرد. خیلی ها هم آنرا ادغام مرموز احساس و سکس تعریف می کردند، یا ترکیبی از شیفتگی و همراهی. اما مطمئناً خیلی بیشتر از این چیزهاست.
بینش شخصی من از تحقیق ها و مشاوره های گوناگون با بیش از هزار زوج طی 33 سال جمع آوری و اکنون با تحقیقات علمی ادغام شده است تا جایی که با جرات می توانم بگویم الان می دانم عشق چیست. پدیده ای کاملاً شهودی است اما چندان آشکار نیست: عشق، جستجویی مداوم برای یافتن ارتباطی بنیادی و مطمئن با کسی دیگر است. با این پیوند، زوج های عاشق از نظر احساسی به هم وابسته شده و نیازمند مراقبت، توجه و آرامش گرفتن از همدیگر هستند.
همه ما نیازمند برقراری ارتباط احساسی و پاسخدهی آن از طرف مقابل هستیم. این واکنش برای بقاء است درست مثل آن پیوند اطمینانی که کودک با مادر خود جستجو می کند. این مشاهده به نظریه وابستگی برمی گردد. شواهد زیادی نشان میدهد که نیاز به وابستگی مطمئن هیچوقت در انسان از بین نمی رود. این وابستگی در بزرگسالان به نیاز به برقراری ارتباط احساسی با همسر تبدیل می شود. مادر را تصور کنید که چطور با عشق به فرزند خود نگاه می کند، درست مثل دو عاشق که به چشمان هم خیره می شوند.
گرچه در فرهنگ ما وابستگی نوعی ضعف به شمار می رود اما واقعاً اینطور نیست. وابسته و دلبسته شدن به کسی بالاترین حس اطمینان و امنیت را به ما می دهد. این وابسته شدن یعنی هر زمان که بخواهید طرفتان با شما حرف بزند، بدانید که برای او اهمیت دارید، که مورد احترام او هستید و او به همه نیازهای احساسی شما پاسخ می دهد.
بزرگترین اصل در نظریه وابستگی این است که جدایی—نه فقط جدایی فیزیکی بلکه جدایی احساسی—برای انسانها وحشت آور است. مغز آن را یک خطر می شمارد.
داستان های عشقی که در بچگی هرشب می دیدم در رستوران اتفاق می افتد، همه درمورد ولع انسان به ارتباط احساسی بود. وقتی ما موفق شدیم با طرفمان ارتباط مطمئن بگیریم، آنوقت همه آزارها و ناراحتی هایی که به ما وارد می کند را می توانیم تحمل کنیم.
ارتباطات از هم گسیخته
در شروع هر رابطه، ارتباط بسیار شدید است اما با گذر زمان این شدت کاهش پیدا می کند. بعد زمان هایی می رسد که احساس می کنیم ارتباطمان گسسته شده است، و خیلی وقت ها دیگر نیازهایمان به وضوح ابراز نمی شوند. مرد ناراحت است و واقعاً می خواهد که به آرامش برسد اما زن او را تنها میگذارد به تصور اینکه او دنبال تنهایی است. در هیچ رابطه ای نمی توان از این لحظات فرار کرد. اگر می خواهید با کسی برقصید، مطمئناً یک جاهایی از رقص پیش می آید که پایتان روی پای هم برود.
اما از دست رفتن ارتباط با کسی که دوستش داریم، حس امنیت ما را هم به خطر می اندازد. حس عمیقی از ترس ما را فرامی گیرد. زنگ خطری در مرکز ترس مغز به صدا در می آید. وقتی این زنگ خطر فرستاده می شود، دیگر فکر نمی کنیم، عمل می کنیم. این تهدید ممکن است از دنیای بیرون باشد یا از دنیای درون خودمان. این درک و احساس خودمان است که به حساب می آید نه واقعیت موجود. اگر در موقع نیاز احساس طردشدگی کنیم، در شُرُف وحشت قرار می گیریم.
آنچه که بعد از آن لحظات از هم کسیختگی ارتباط انجام می دهیم تاثیری عمیق بر شکل رابطه ما خواهد داشت. آیا می توانید برگردید و ارتباط را دوباره برقرار کنید؟ اگر نمی توانید، از این به بعد دعواها و مشاجره ها شروع خواهد شد و حس بسیار بدی از تنهایی احساسی به سراغتان خواهد آمد. رابطه تان دیگر محیطی امن برای شما نخواهد بود. دیگر تردید خواهید داشت که طرفتان همیشه کنارتان است و برایتان ارزش قائل است.
زوجی را تصور کنید که اولین فرزندشان به دنیا می آید. بچه دار شدن تجربه ای بسیار استرس زا است اما دقیقاً در زمانی اتفاق می افتد که احساس ترس از وابستگی و نیاز افراد بسیار قوی است. مرد ممکن است پیش خود تصور کند، "بااینکه می دانم غلط است اما احساس می کنم که زنم را از دست داده و جای آن این بچه نصیبم شده است." و زن هم ممکن است تصور کند، "وقتی باردار بودم احساس شکنندگی شدید داشتم، از این بچه کوچک مراقبت می کردم و فقط به استراحت و آرامش بیشتری نیاز داشتم اما همسرم همیشه سرش به کار گرم بود." قصد و نیت آنها خوب است—زن از بچه مراقبت می کند و مرد هم سخت تلاش می کند تا بتواند پشتوانه خوبی برای خانواده جدید خود باشد-- اما نتوانستند آنچه که واقعاً نیاز داشتند را به همدیگر بدهند.
یا مردی را تصور کنید که در کارش متوسط جلومی رود اما همسرش به سرعت در حال پیشرفت در کار خود می باشد. زن ساعت ها طولانی را روی پروژه های جالب می گذراند درحالیکه مرد هیچ محبت، مراقبت، توجه و حتی سکسی دریافت نمی کند. هر شب مجوبر است تنها در تحتخواب دراز کشیده منتظر او بماند، از اینکه اینقدر به او نیاز دارد احساس حماقت و همچنین عصبانیت کند و زن هیچوقت نبیند که چقدر غیابش بر مرد تاثیر منفی دارد.
اما ما هیچوقت درمورد این تعارض ها به عنوان نیازهای عمیق وابستگی یاد نمی کنیم. همیشه درمورد احساسات ظاهری، عصبانیت یا بی تفاوتی حرف می زنیم و دیگری را متهم می کنیم. هرکدام از طرفین به گوشه ای می خزد و ابراز احساسات، نیازها و گرفتن اطمینان دوباره از هم، برای هر دو طرف سخت تر و سخت تر می شود.
خانم ها معمولاً نسبت به آقایون در تشخیص اولین علائم گسستگی ارتباط حساس تر هستند و واکنش آنها شروع آن چیزی است که من آن را رقص قطع ارتباط می نامم. آنها سعی می کنند که همسرانشان را وادار به واکنشی آرامش بخش کنند اما آنرا به طریقی انجام می دهند که نیاز اصلیشان هیچوقت برآورده نمی شود—همسرانشان را متهم می کنند که در یک زمینه خاص خوب عمل نکرده است.
از طرف دیگر مردها آموخته اند که واکنش ها و نیازهای احساسی خود را سرکوب کنند و این باعث می شود که از مشاجره فرار کنند. اما عصبانیت زن و عقب کشیدن مرد بر آنچه که در درون آنها است سرپوش می گذارد—نیاز به ارتباط که اکنون با ناراحتی، خجالت و از همه اینها بیشتر، ترس عجین شده است.
خیلی اوقات آنچه اکثر زوج ها نمی بینند این است که اکثر مشاجرات اعتراض به عدم ارتباط است. پشت همه آن ناراحتی ها، زوج ها عمیقاً دوست دارند بدانند که همسرشان در کنار آنها است، به آنها نیاز دارد یا نه و آیا می تواند به آنها اتکاء کند؟
ترمیم پیوندها
سالها روانشناسان و مشاوران سعی بر این داشتند که مشاجرات و دعواهای زوج ها را با آموزش مهارت های حل مشکل به آنها برطرف کنند. اما این درست مثل دادن کلینکس برای سرماخوردگی است. این راهکار مسائل مربوط به وابستگی را نادیده می گیرد. مشکل از دیدگاه وابستگی، فاصله احساسی است.
آنچه برای افراد خسته کننده و زجرآور است این است که نمی دانند که چطور فاصله احساسی را از بین ببرند. گاهی اوقات در محل کار، مردها به من می گویند، "من هر کاری که باعث شود همسرم مطمئن شود که برایم اهمیت دارد را انجام می دهم. درآمد خوبی خانه می آورم، در کارهای خانه به او کمک می کنم، مشکلات را حل می کنم و شیطنت هم نمی کنم. اما چرا هیچکدام از این کارها به چشم همسرم نمی آید و همه آنچه که برای او مهم است که است که درمورد مسائل احساسی با هم حرف بزنیم و عشق بازی کنیم؟" جواب من به آنها این است، "چون ما زن ها اینطور ساخته شده ایم. ما به کسی نیاز داریم که توجه واقعی به ما نشان دهد و محکم در آغوشمان بگیرد. فراموش کرده ای که تو هم به آن نیاز داری؟"
ناامید شدن همیشه بخشی از زندگی زناشویی است. اما همیشه این خودتان هستید که انتخاب می کنید، چطور با آن برخورد کنید. آیا حالت تدافعی می گیرید، با ترس رفتار می کنید یا با درک و فهم؟ تصور کنید همسرتان می گوید، "امشب حس سکس ندارم" شما می توانید یک نفس عمیق بکشید و به این فکر کنید که چقدر دوستتان دارد و بگویید، "اِ، این خیلی بده چون من واقعاً می خواستم." یااینکه با طعنه بگویید، "باشه! پس دیگه هیچوقت سکس نخواهیم داشت، درسته؟"
البته وقتی آن وحشت به دلتان می افتد و احساساتتان قَلَیان می کند، شاید احساس کنید که چاره دیگری ندارد. اما می توانید با خودتان فکر کنید، "اینجا چه اتفاقی می افتد؟ من دارم داد می زنم. اما از درون واقعاً احساس حقارت می کنم." بعد می توانید به همسرتان بگویید، "من واقعاً ترسیدم، احساس ناراحتی می کنم".
اگر با این روش پاسخ دهید و دنبال برقراری دوباره ارتباط باشید، می توانید امیدوار باشید که همسرتان هم در پی همین است. این همان بخش رابطه است که به کمی ذکاوت نیاز دارد: اینکه رقص را تغییر دهید. هر دو طرف باید قدم هایشان را تغییر دهند.
اولین قدم بزرگ این است که خیلی ساده نیاز خود به وابستگی را قبول کنید و از آن خجالت نکشید. این مسئله درمورد افراد مجرد هم صدق می کند. افراد مجرد ممکن است بگویند، "من افسرده ام چون تنهام و میدانم که نباید تنها باشم. می دانم که باید مستقل باشم." البته اگر احساس تنهایی می کنید باید هم افسرده باشید و آنوقت است که به دنیال راه چاره می گردید. اما وقتی از این حس خجالت بکشید، سعی می کنید آنرا از بقیه پنهان کنید و کم کم تصور خواهید کرد که هیچکس نمی تواند نیاز شما به ارتباط را برآورده کند.
نوازش های التیام بخش
مردها معمولاً به من می گویند، "بااینکه می دانم همسرم واقعاً به من نیاز دارد یا احساس ترس می کند، اما نمی دانم چه باید بکنم. " به خاطر همین تنها فکری که به نظرشان می رسد این است که یک فنجان چای برای همسرشان می ریزند و بااینکه کار بسیار قشنگی است اما آن کاری نیست که باید انجام می دادند. اگر دستش را دور گردن او می انداخت و او را به سمت خودش می کشید مطمئناً بهتر می توانست به نیاز او برای برقراری ارتباط پاسخ دهد.
مردها می گویند که نمی دانند در چنین موقعیت هایی چه بایدب کنند درحالیکه تسکین دادن را بلد هستند—اینکار را با فرزندانشان انجام می دهند وقتی که شب ها به آرامی آنها را در آغوش گرفته و در گوششان لالایی زمزمه می کنند. تفاوت آن در این است که آنها آسیب پذیری فرزندانشان را می بینند و به آن واکنش می دهند اما وقتی به همسرانشان نگاه می کنند فقط شخصی را می بینند که درمورد آنها قضاوت میکند. اما او هم آسیب پذیر است.
لمس کردن یکی از راه های اصلی برقراری ارتباط با انسانی دیگر است. گرفتن دست همسرتان وقتی نگران است یا نوازش کردن شانه های او در وسط مشاجره می تواند فوراً اضطراب و ناراحتی او را از بین ببرد.
دنیای مشاوره و روانشناسی در سالهای اخیر شدیداً به دنبال حفظ حریم ها بوده است. اما نظر من این است که یکی از مشکلات اصلی دقیقاً مخالف این است—همه ما از هم جدا شده ایم.
وقتی دو عاشق را نگاه می کنید، همیشه در حال لمس کردنو نوازش کردن همدیگر هستند. دو نفر دیگر که می خواهند بعد از مشاجره دوباره به رابطه عاشقانه خود برگردند را هم اگر نگاه کنید، آنها هم مدام همدیگر را نوازش می کنند. این علامت ملموس از میل به برقراری رابطه است.
سکس بی خطر
یک باور نادرست درمورد عشق این است که اغلب تصور می کنند عشق یک تب سوزاننده است که باید فروکش کند. این واقعاً احمقانه است. من واقعاً هیچ دلیل علمی یا انسانی نمی بینم که چرا افراد نمی توانند در طولانی مدت از روابط خود لذت ببرند.
افرادی که سکس بیرون از رابطه دارند، به این دلیل اینکار انجام می شود که زندگی جنسیشان با همسرانشان بسیار کسالت بار شده است. اینکار را می کنند چون تنها هستند، چون نمی توانند از نظر احساسی با طرف مقابلشان ارتباط بگیرند. بعد وقتی کس دیگری به آنها لبخند می زند و باعث می شود که احساس خاص بودن کنند و فکر کنند که برای کسی ارزش دارند، آنوقت خودشان را در موقعیت عجیبی می یابند که به یک نفر متعهد هستند اما به فرد دیگری پاسخ می دهند.
عشق مثل همه چیزهای دیگر است: جزر و مد دارد. اما سکس اگر یک بعدی باشد و با احساسات مرتباط نشود همیشه کسالت بار خواهد شد. از طرف دیگر، اگر از نظر احساسی درگیر باشید، آنوقت سکس صدها بعد پیدا می کند و مثل عشق بسیار لذت بخش خواهد بود.
من این نوع سکس ایمن و بی خطر را "سکس متقارن" می نامم که در آن آزادی احساسی و پاسخدهی، نوازشهای عاشقانه، و شهوت همه در کنار هم می آیند. وقتی طوج یک ارتباط احساسی مطمئن با هم داشته باشند، صمیمیت جسمی هم در پی آن به وجود خواهد آمد. این زوج ها می توانند با آزادی بیشتری نیازها و اولویت های خود را ابراز کنند و میل بیشتری هم به تجربه جنسی با هم خواهند داشت.
عشق ماندگار
وقتی توانسید دوباره با همسرتان ارتباط برقرار کنید و نیاز هر دو شما به وابستگی تامین شود، باید سعی کنید همیشه از نظر احساسی به هم پاسخ دهی داشته باشید. می توانید با کمک به همدیگر برای شناخت مسائل مربوط به وابستگی که در مشاجرات شما پدید می آید، اینکار را انجام دهید.
مثلاً اگر همیشه از کوه نوردی های خطرناک دوست دخترتان عصبانی می شوید، با او صحبت کنید و بکویید که این عصبانیتتان به خاطر ترس از دست دادن اوست و ببینید که چطور او می تواند احتیاط های بیشتری انجام دهد. یا اگر با کوهی از کارها و مسئولیت های بچه داری تنها گذاشته می شوید، برنامه ریزی کنید که چطور شما و شوهرتان می توانید در کنار هم والدین بهتری باشید تا دیگر فکر نکنید که او شما را با مشکلات بچه ها تنها گذاشته است.
همچنین باید لحظات خوب را در کنار هم جشن بگیرید. همیشه و همه جا، وقتی از خوب بیدار می شوید، وقتی خانه راترک می کنید، وقتی برمی گردید، یا وقتی می خواهید بخوابید، همدیگر را در آغوش بگیرید و ببوسید.
این داستان ها هستند که زندگی های ما را شکل می دهند و داستان هایی که ما از زندگیمان می گوییم خودِ ما را شکل می دهند. یک داستان عشقی برای خودتان و همسرتان بسازید که بیانگر آینده رابطه شما مثلاً در 5 یا 10 سال آینده باشد. اینکار باعث می شود همیشه پیوند بینتان را مستحکم نگه دارید.
آغوشتان را باز کنید
چون وابستکی یک نیاز عمومی است، نگاه کردن به عشق از دیدگاه وابستگی می تواند به والدین برای شناخت مشکلات با فرزندانشان کمک کند. حالا که فهمیدید عشق چیست، دیگر باید بدانید که آنرا چطور حفظ کنید. این به خود ما بستگی دارد که از این دانش استفاده کرده و به مراقبت از همسر و خانواده مان بپردازیم. و با همدلی و شجاعتی که به ما یاد می دهد، می توانیم به دنبال راهی برای منتقل کردن آن به دنیا و انجام کاری مفید باشیم.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
اکثر آقایون نمی دانند وقتی می خواهند به دختری نزدیک شوند چه باید بگویند. به همین خاطر تصمیم گرفتیم شما را در این زمینه راهنمایی کنیم.
وقتی دختری که از او خوشتان می آید را می بینید، چه می کنید؟ می دوید و پنهان می شوید؟ از آن جمله های کلیشه ای تحویلش می دهید؟ یا با ترس همانجا می ایستید و نمی دانید که چه باید بگویید؟ اما بهترین چیزی که باید بگویید چیست؟
اکثر آقایون در نزدیک شدن به خانم ها بزرگترین اشتباهشان این است که بیش از اندازه فکر می کنند که چه باید بگویند. تصورشان این است که یک کلام جادویی وجود دارد که در همه موقعیت ها جواب می دهد. این کلام جادویی را تمرین کرده و وقتی به فرد مورد نظرشان تحویل می دهند انتظار دارند که آن خانم فوراً جذب آنها شود.
اما متاسفانه این روش به ندرت عمل می کند. چون معمولاً بیشتر حرفهایی که می زنید بی ربط است. در جلب توجه یک خانم کلید کار اعتماد به نفسی است که به او نشان میدهید.
در زیر به 10 راه مطمئن برای برقراری ارتباط با خانم ها اشاره می کنیم:
1) به محیط دقت کنید. درمورد چیزی که در محیط اطراف می بینید نظری بدهید. این روش مخصوصاً در فروشگاه و مغازه خیلی موثر است. مثلاً اگر او می خواهد یک ساندویچ مرغ سفارش دهد، از او بپرسید که ساندویچ مرغ های آن مغازه خوب هستند یا نه. نظرتان را فوری در آن موقعیت خاص ابراز کنید تا کاملاً طبیعی به نظر برسد. مهم نیست که کجا باشید، همیشه نکته جالبی برای نظر دادن وجود دارد.
2) لبخند بزنید. اینکار به او نشان می دهد که اعتماد به نفس دارید و رفتاری دوستانه دارید. یک لبخند طبیعی نه تنها به خودتان احساس خوبی می بخشد، بلکه برقراری رابطه را برای فرد مقابل نیز راحت تر می کند.
3) دست دست نکنید. اگر برای نزدیک شدن به او تامل کنید، نشان می دهد که اعتماد به نفس ندارید و او فوراً نظر منفی راجع به شما پیدا خواهد کرد. وقتی او را می بینید، بعد از مدت زمان کمی به سمت او بروید و به او نشان دهید که مردی هستید که می داند چه می خواهد و دنبال آن رامی گیرد.
4) زبان بدن مثبت. اگر قوز کرده و سر رو به پایین به او نزدیک شوید، اطلاعات منفی درمورد خودتان به او منتقل خواهید کرد. پس صاف بایستید، شانه ها را عقب و سینه را جلوب دهید و محکم و البته ریلکس راه بروید.
5) نه خیلی سریع. اگر خیلی تند راه بروید، زنگ هشدار درونی او به صدا در خواهد آمد. سعی کنید آرام و عادی به او نزدیک شوید و این بهترین راه برای ایجاد حس راحتی در فرد مقابلتان است.
6) ارتباط چشمی برقرار کنید. هیچوقت شما اولین کسی نباشید که ارتباط چشمی را وقتی نزدیک می شوید قطع کند. اگر چنین کاری بکنید، طرف مقابل تصور خواهد کرد از اینکه به او نزدیک شده اید احساس خوبی ندارید. وقتی از ارتباط چشمی قوی استفاده کنید، بیشتر به سمتتان کشیده خواهد شد. با تمرین در اینکار استاد خواهید شد.
7) گوش دهید. حتماً به حرفهایی که می زند خوب گوش دهید. هیچوقت جواب او را قبل از اینکه خوب درموردش فکر کرده باشید به زبان نیاورید. خانم ها عاشق مردهایی هستند که به جزئیات حرفهای آنها هم خوب گوش می دهد.
8) بی قرار نباشید. لول خوردن و بیقرار بودن بعد از اینکه به فرد مورد نظرتان نزدیک شدید نشان می دهد که احساس راحتی نمی کنید. در اینصورت طرفتان هم چنین احساس پیدا می کند و بحث را ختم می کند. باید مراقب حرکاتتان باشید. حرکاتی انجام دهید که اعتماد به نفس و راحتی شما را به طرفتان مخابره کند نه ناراحتی و بی قراریتان را.
9) تن صدایتان را ملایم کنید. تن صدایتان ابزار بسیاری قوی است. بهترین راه این است که با صدایی آرام و در ضمن شوخ به او نزدیک شوید. همچنین می توانید با صدایی جدی شروع کنید و بگویید "امیدوارم کمی از ساندویچ را برای من نگه داشته باشید" و با لبخندی در ادامه آن به او بفهمانید که شوخی می کرده اید. همراه با دوستانتان روی تن صدایتان تمرین کمید.
10) با فاصله ازاو بایستید. مردهایی که موقع حرف زدن خیلی به سمت زن مورد نظرشان خم می شوند باعث می شوند که احساس ناراحتی به فرد مقابل دست بدهد. بهتر است کمی عقب تر بایستید و این باعث می شود نشان دهید که به حریم او احترام قائلید و از خودتان نیز مطمئن هستید.
رمز موفقیت در استفاده از این روش ها این است که تمرین کنید. این نکات را امتحان کنید و ببینید چه واکنشی دریافت می کنید. وقتی همه آنها را یکجا استفاده کنید مطمئن باشید که بهترین نتیجه عایدتان خواهد شد.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
وقتی پای عشق و عاشقی به میان می آید، ما نه تنها توجه خاصی به بعضی اعمال و اتفاقات معطوف می کنیم بلکه عقایدمان را هم به آنچه که می بینیم تحمیل می کنیم.
تجربه یک موقعیت "همانطور که هست" کار سختی است. ما همه موقعیت ها را با عقاید و باورهای خودمان درمورد آنچه که در آن اتفاق می افتد تجربه می کنیم.
به زبان ساده باید بگوییم که باورها و عقاید ما بر آنچه که تجربه می کنیم تاثیر می گذارد. بنابراین افرادیکه عقاید مختلفی دارند، یک موقعیت یکسان را به طرق مختلف تجربه میکنند.
برای مثال، یکی از ارباب رجوع های ما "باور دارد" که همه زن ها در همه جای دنیا او را می پرستند. به همین خاطر هر برخورد دوستانه از طرف خانم ها چه مهماندار هواپیما باشد چه پیشخدمت رستوران یا هر چیز دیگر را به آن مسئله نسبت می دهد.
از طرف دیگر، اگر "باور داشته باشید" که افرادیکه در کارشان با مردم سروکار دارمد باید به ارباب رجوع خود دوستانه و با محبت رفتار کنند، آنوقت همه این ارتباطات معنی دیگری پیدا میکند.
و به یاد داشته باشید، ما نه تنها موقعیت های موجود را برحسب باورهایمان توجیه می کنیم، بلکه توجهمان را از همان ابتدا به برخی موقعیت های خاص معطوف می کنیم. در این مورد همان ارباب رجوع خاص فقط به موقعیت هایی توجه می کند که خانم ها برخورد دوستانه با او دارند و مواردی که همان خانم ها با دیگران هم همان برخورد دوستانه را دارند نادیده می گیرد.
برای همه سخت است که باورهایشان را از تجربه شان جدا کنند. این تعصب ها جزء واقعیت های آنها هستند.
مثال دیگری کمک می کند که این نکته را بهتر درک کنید:
یکی از دوستان ما سالها بود که دوست داشت یک کت چرمی گران بخرد. روزی که کت جدید خورد را خرید آن را تن کرد و به یک کلوب رفت. از شانسش آن روز همه در کلوب به سمت او نگاه می کردند. او هم آن وضعیت را اینطور تفسیر کرد که، "این کت چرمی من را خیلی عالی نشان می دهد باید زودتر از اینها آن را می خریدم". متاسفانه، ابن دوست ما متوجه نشده بود که دلیل اینکه همه مردم به سمت او نگاه می کردند به خاطر کت چرمی او نبوده، به این دلیل بوده که یک هنرپیشه پشتش نشسته بوده است.
یا تصور کنید که با همسرتان برای شام بیرون رفته اید و متوجه می شوید که همسرتان به یک خانم/مرد جذاب که آنطرف تر نشسته است خیره شده است. این موقعیت را چگونه تفسیر می کنید؟ به نظرتان سرگرم کننده، تهدید کننده، بی ضرر یا آزاردهنده است؟
تجربه ما از هر اتفاق فقط با آنچه که اتفاق می افتد شکل نمی گیرد بلکه با تصورات ما از آن اتفاق ساخته می شود.
باورهای ما ممکن است که درست یا غلط باشند یا چیزی بین این دو.
متاسفانه معمولاً جدا کردن واقعیت از خیال خیلی سخت است. بقیه افراد ممکن است درمورد آنچه اتفاق افتاده دروغ بگویند اما ما هم درک نادرستی از اتفاقات داریم.
برای پیچیده تر کردن مسائل اکثر اتفاقاتی که ما روزانه تجربه می کنیم مبهم هستند. اکثر اتفاقات را می توان به بیش از یک حالت تفسیر کرد. اما تعداد کمی از ما در طول زندگی متوجه این مسئله می شوند.
تعداد کمی از ما هستند که پی به مبهم بودن اتفاقات اطراف ببرد. اکثر ما خودمان را توجیه می کنیم که "من می دانستم...".
تحمیل کردن عقاید و باورهایمان به دنیای اطراف انرژی و تلاش کمی می طلبد و حس اطمینان به ما میدهد. از طرف دیگر، تلاش برای کشف حقیقت سخت، پیچیده و گمراه کننده است. برای اکثر ما تحمیل کردن عقاید خودمان راحت تر است تا اینکه بخواهیم موقعیت را از دیدگاه های مختلف بررسی کنیم.
و این ایده که "عقاید" بر تجربه تاثیر می گذارد درمورد عشق و دوست داشتن هم کاملاً صدق می کند.
باور ما درمورد صمیمیت شدیداً بر آنچه که در روابط صمیمانه مان تجربه می کنیم اثر می گذارد. صدها تحقیق نشان داده است که افراد یک موقعیت منطقی را برحسب اعتقادات خود به صورت های مختلف تجربه می کنند.
آیا فکر می کنید که طرف رابطه تان صادق، نجیب و مهربان است؟ این احتمالاً طوری است که دوست دارید او را ببینید.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
تقریباً همه ما یکبار درد برهم خوردن یک رابطه عاشقانه را در یک نقطه از زندگی تجربه کرده ایم. خیلی از افراد مجبورند که طی دوره دانشگاه با اولین شکست عشقی خود کنار بیایند. درک سختی و دردناک بودن برهم خوردن یک رابطه مهم مقدور نیست مگر اینکه خودتان هم شخصاً آنرا تجربه کنید. احساس غم و ناامیدی شدید واکنشی متداول به این اتفاق در زندگی است. تحقیقات روانشناسی نشان میدهد که واکنش احساسی به برهم خوردن یک رابطه عشقی بسیار شبیه به واکنش به فقدان های بسیار بزرگتر و غم انگیزتر مثل مرگ یکی از عزیزان یا تشخیص یک بیماری خطرناک می باشد. در زیر به واکنش های احساسی متداول به برهم خوردن یک رابطه عاشقانه اشاره می کنیم:
· انکار: باور و قبول کردن اینکه رابطه تان تمان شده است، خیلی سخت است. خیلی دردناک است که ببینید رابطه تان برای طرفتان که آنقدر دوستش داشتید و به او اعتماد داشتید، دیگر ارزش و اهمیتی ندارد.
· ناامیدی و غم: احساس تنهایی و ناراحتی کردن، گریه کردن زیاد همه کارهایی طبیعی هستند. ممکن است نیاز بسیار شدیدی به برقراری ارتباط با شریک عشقی سابقتان احساس کنید. زمان های خاص در طول روز مثل صبح ها که از خواب بیدار می شوید، خیلی سخت خواهند بود.
· ترس: تصور کردن زندگی بدون شریک عشقیتان وحشت آور خواهد بود. ممکن است واهمه داشته باشید که دیگر نتوانید عشقی برای خود بیابید و باز احساس خوشبختی کنید.
· عصبانیت: خشم و عصبانیت دربرابر شریک عشقی گذشته که این درد و رنج را برایتان فراهم کرده است یک واکنش احساسی دیگر است.
· مقصر کردن خود و احساس گناه: ممکن است به این فکر بیفتید که چه کار شما باعث برهم خوردن رابطه شده است و تلاش کنید که از شریک عشقی سابقتان فرصتی دوباره تقاضا کنید. اگر این شما بوده باشید که رابطه را خاتمه داده است، ممکن است از ناراحت و غصه دار کردن طرفتان احساس گناه کنید.
· حسادت: ممکن است از تصور بودن شریک عشقی سابقتان با شخصی جدید بترسید و احساس حسادت کنید.
· سر در گمی: بدون کسی که آنقدر دوستش داشتید، زندگی بی معنی و عجیب به نظر می آید. ممکن است از خودتان بپرسید که کی هستید و زندگیتان بدون او چه معنا و مفهومی دارد.
· آسودگی: ممکن است تاحدودی از احساسات منفی مربوط به رابطه که درنتیجه دعواها، ناامنی ها و یا خستگی ایجاد می شده، احساس فراغت و آسودگی کنید.
آیا خوب می شوم؟
اگر رابطه تان به تازگی برهم خورده است، ممکن است با خودتان فکر کنید که کی بهتر می شوید. کلیشه "گذر زمان همه زخم ها را التیام می دهد" در این رابطه واقعاً کاربرد دارد. بااینکه روند این جریان ممکن است طولانی و سخت به نظر بیاید، احساسات دردناک فقدان از دست دادن یک رابطه عشقی با گذر زمان از بین می رود. اما، هر چیزی که روند فراموشی را مختل کند، مثل دیدن دوباره شریک عشقی گذشته یا امید داشتن به برقراری مجدد رابطه، جرقه احساسات را دوباره روشن می کند. برای فراموش کردن این درد باید قبول کنید که رابطه تان از دست رفته است و هیچ راهی برای دست یافتن به دلایل بر هم خوردن آن وجود ندارد.
برای بعضی ها یک اتفاق پایانی (مثل بی محلی از طرف عشق قدیمی در زمان نیاز یا یک بحث و دعوای شدید) به فراموش کردن رابطه کمک می کند.
هیچ راه فراری برای تجربه نکردن آن درد احساسی بعد از برهم خوردن رابطه وجود ندارد. احساسات شما نشاندهنده اهمیت طرفتان در زندگی شما و توانایی خودتان در ایجاد صمیمیت با کسی و عشق ورزیدن است. اما کارهایی هست که می توانید برای مراقبت از خودتان و آسانتر کردن این ناراحتی در طول این مدت انجام دهید:
· از دوستان و خانواده کمک بگیرید. حمایت اجتماعی یکی از مهمترین فاکتورها در کنار آمدن بااین فقدان است. از دوستان و افرادی که به حرفهایتان گوش می دهند و به شما برای ادامه زندگی انگیزه می دهند کمک بگیرید. گذراندن وقت با دیگران ممکن است که در ابتدای کار برایتان دشوار باشد اما کمکتان میکند بفهمید که کسان دیگری هم در زندگیتان هستند که نگران شما هستند و حمایتتان میکنند.
· به دنبال راه هایی برای خاتمه دادن به رابطه باشید. ارتباط مداوم با شریک عشقی سابق باعث می شود که التیام یافتنتان به تاخیر بیفتد و به حس عزت نفستان هم لطمه بخورد. وقتی ارتباط با او شدیداً ناراحت و غمگینان می کند از دیگران کمک بگیرید. نوشتن نامه خداحافظی، برگرداندن یادبودها، و گذاشتن همه عکس ها و نامه ها و همه یادبودهای رابطه قبلی در یک جعبه مجزا می تواند به پیشرفت روند فراموش کردن شما کمک کند.
· برنامه روزانه داشته باشید. سازمان دهی کردن زمانتان و داشتن برنامه می تواند به کم کردن فشار روحی شما کمک کرده و فکرتان را از عشق قدیمی به مسائل دیگر زندگی معطوف کند. باید سعی کنید انرژی ذهنیتان را به انجام کارها و پروژه های دیگر هدایت کنید.
· در زندگیتان تغییر ایجاد کنید و به طرز خلاقی ابراز احساس کنید. علایق، فعالیت ها و رابطه های جدیدی در زندگیتان ایجاد کنید. دکوراسیون محل زندگیتان را تغییر دهید. کارهایی انجام دهید که شما را یاد عشق قدیمیتان نیندازد. برنامه های جدید با دوستان و خانواده برای تعطیلات بگذارید. در فعالیت هایی شرکت کنید که به بهبودی شما کمک می کند و توزانی دوباره به زندگیتان می بخشد مثل کارهای هنری، شعر و موسیقی.
· نزد مشاور بروید. می توانید نزد یک مشاور روانشناس بروید و درمورد احساساتتان با او صحبت و دردودل کنید.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
وقتی صحبت از مسئله پیچیده رابطه جنسی به میان می آید، اگر بخواهیم به این بپردازیم که خانم ها چه می خواهند یا آقایان چه می خواهند کار سختی است چون با اینکار یک مسئله بسیار شخصی و خصوصی را به شدت ساده خواهیم کرد.
کاملاً مشخص است که روابط و تجربیات جنسی انواع و اقسام مختلف دارند که افراد می توانند در آنها سهیم بوده و لذت ببرند.
اگر بخواهیم دقیق تر بگوییم، آنچه خانم ها و آقایان هرکدام از رابطه جنسی انتظار دارند را باید بر مبنای فردی بررسی کرد. درنتیجه، آنچه که فرد در ارتباط با رابطه جنسی، کمبود آن را در روابط خود حس می کند یا عمیقاً در آرزوی آن است، دقیقاً همان چیزی است که او در آن زمان در زندگی خود نیاز دارد. برای مثال، خیلی خانم ها از محبت زیاد لذت می برند اما رابطه جنسی داغ و قوی فیزیکی نمی خواهند. خیلی دیگر از خانم ها از رابطه جنسی های فیزیکی و شدید لذت می برند اما برای حفظ تعادل دوست دارند با ابراز محبت و ناز و نوازش هم همراه باشد.
حالا اگر به کل مردم نگاه کنیم و اکثریت عموم را در نظر بگیریم، می توانیم نتیجه گیری هایی ارائه کنیم.
در طول این سالها اکثریت خانم هایی که به من مراجعه می کنند دنبال صمیمیت بیشتری در روابط خود بوده اند. خانم ها دوست دارند با طرف مقابلشان ارتباط قوی برقرار کرده و به هم عشق بورزند. اکثراً دوست دارند مردشان به آنها بگوید که چرا دوستشان دارد و چه چیز آنها خاص و منحصر بفرد است. معمولاً می گویند دوست دارند که مردشان بیشتر بغلشان کند، ببوسدشان، ناز و نوازششان کند و با آنها بیشتر حرف بزند. اگر قرار است رابطه جنسی بیشتری داشته باشند، دوست دارند که این رابطه جنسی شدیداً احساسی و عاشقانه باشد. می خواهند این صمیمیت هم در اتاق خواب و هم خارج از آن جریان داشته باشد.
همچنین خانم ها نیاز دارند که باهوش و توانا تلقی شوند و برای همه خصوصیات و ویژگی های خاصشان از آنها تعریف و تمجید شود. خانم ها به طور متوسط نیازمند بغل کردن های بیشتر، محبت بیشتر و صمیمیت بیشتر هستند. دوست دارند مردشان همیشه از زیباییشان تعریف کند و آنها را مطمئن کند که از رابطه با او لذت می برند.
اغلب مردها می توانند زمان زیادی را بدون صمیمیت بگذرانند و به همین دلیل فکر می کنند که خانم ها هم همین توانایی را دارند. متاسفانه، تعداد خیلی کمی از آقایون هستند که می دانند باید هر از گاهی خانمشان را با هدایای غافل گیر کننده یا تعریف و تمجید خوشحال کنند. اما اکثر خانم ها چیزی بیشتر از صمیمت گاه و بیگاه نیاز دارند. آنها برای اینکه همیشه خوشحال و راضی باشند، به صمیمیت روزانه نیاز دارند.
بعد از اینکه دو نفر با هم ازدواج می کنند، خیلی از آقایون تلاش می کنند نشان دهند که آن اندازه ای که تصور می کنند برای عشق کافی است. خیلی وقت ها نتیجه گیری هایشان را برحسب نیازهای خودشان بنا می کنند.
این آن گل یا شکلات یا هدیه نیست که خانم ها واقعاً می خواهند، آنچه آنها واقعاً می خواهند اعمالی است که نشان دهد همسرشان آنها را دوست دارد و آنقدر برایشان مهم هستند که بخواهند برای خوشحال کردنشان انرژی صرف کنند.
خانم ها همیشه انتظار ابراز محبت های بیشتر و مداوم تری دارند. آنها می خواهند مداوم بدانند که طرفشان به آنها بی تفاوت نیست.
بسیاری از ازدواج ها به این دلیل برهم می خورد که مردها نیازهای خانمشان را واقعاً جدی تلقی نمی کنند.
بسیاری از خانم های متاهلی که خارج از ازدواجشان با مردان دیگر ارتباط دارند می گویند که عاشق مردهایی می شوند که به آنها ابراز محبت می کنند، بیشتر به حرفهایشان گوش می کنند و بیشتر با آنها حرف می زنند. احساس احترام، محبت و عشقی که در ازدواجشان نداشتند را با آنها تجربه می کنند.
خانم هایی که اعتماد به نفس بالایی دارند و به برابری زن و مرد معتقدند به هیچ وجه دوست ندارند که فقط به عنوان یک ابزار جنسی به آنها نگاه شود. دوست دارند بیشتر از آن به نظر برسند و از مردهایی که به آنها فقط برای گذران وقت و رابطه جنسی نگاه می کنند متنفر هستند. خیلی خانم ها از اینکه می بینند چطور بسیاری از آقایون می توانند بدون عشق رابطه جنسی داشته باشند در عجبند.
اکثر خانم ها اگر رابطه جنسیشان فقط جنبه فیزیکی و جسمی داشته باشد به هیچ عنوان از آن رابطه جنسی ارضاء نمی شوند. بااینکه ممکن است به ارگاسم هم برسند اما اکثراً از چنین روابط جنسی خیلی زود خسته می شوند. حتماً باید آن حس عشق و صمیمیت را با همسرشان حس کنند. اما متاسفانه اکثر آقایون یا این مسئله را نمی دانند یا اگر هم که می دانند آنرا جدی تلقی نمی کنند.
برای خیلی از خانم ها بااینکه ممکن است از ارگاسم و رابطه جنسی فیزیکی لذت ببرند اما رابطه جنسی بیشتر وسیله ای برای ایجاد عشق و ابراز محبت و صمیمیت در رابطه است. هرچقدر مردها بیشتر این مسئله را فهمیده و به آن احترام بگذارند، رابطه بسیار بهتری می توانند با خانم ها داشته باشند.
خوشبختانه در دنیای امروز، تعداد زیادی از خانم ها آزادانه برای رابطه پیش قدم می شوند و به خودشان اجازه می دهند که از رابطه جنسی برای لذت و صمیمیت استفاده کنند. این روزها خانم ها خواسته های خود را راحت به زبان می آورند. رابطه های موفق معمولاً از یک مردی تشکیل می شود که به این برابری زن و مرد احترام می گذارد.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
دوست پسر/دختر قبلیتان مدام زنگ می زند و می خواهد با شما صحبت کنید. شما چند ماه پیش با او به هم زده اید و می خواهید که به کل فراموشش کنید. چطور می توانید با این تلفن های ناراحت کننده و در عین حال آزار دهنده برخورد کنید؟
دستورالعمل
به چه چیزهایی نیاز دارید:
· جرات
· منشی تلفنی
· مهارت های تجسم فکری
· یک نقشه دوم برای زمانی که اوضاع از کنترل خارج می شود
· قدم اول:
اول باید واضح و روشن به دوست دختر/پسر سابقتان بگویید که همه چیز بین شما تمام شده است. به هیچ وجه نباید به او امید الکی بدهید. اگر بعد از به هم زدن با او دوستانه رفتار می کردید و فکر می کنید که او این رفتار شما را چیزی بیشتر از یک دوستی ساده برداشت کرده است، دیگر زمانش رسیده است که رفتار دوستانه را کنار بگذارید. لازم نیست در برابر او بیرحم و سنگدل رفتار کنید اما باید صادق و روراست باشید.
باید قاطع باشید. وقتی دوست دختر/پسر سابقتان زنگ می زند، از زبان خاصی استفاده کنید، مثلاً بگویید، "لطفاً دیگه به من زنگ نزن". اگر متوجه نشد همین جمله را آنقدر تکرار کنید تا متوجه منظورتان شود. گول نخورید و جواب سوالهایش را که هزاران بار تا حالا جواب داده اید، ندهید.
· قدم دوم:
تکنیک های تجسم فکری می تواند به شما برای برخورد با این تماس ها کمک کند. وقتی دوست دختر/پسر سابقتان تماس می گیرد و شروع به چرت و پرت گفتن درمورد مسائل مختلف می کند، تخیلتان را به کار بیندازید. یک حباب پلاستیکی را تجسم کنید که به شما نزدیک می شود تا حصاری برای مراقبت از شما بسازد. کمی صدای جالب تخیلی هم به آن اضافه کنید. حالا با این حباب که دورتان قرار گرفته از دوست دختر/پسر سابقتان در امان هستید. هر حرف، هر تماس و هر آزار و اذیت دیگری از جانب او دیگر به شما برخورد نخواهد کرد.
· قدم سوم:
اگر دوست دختر/پسر سابقتان همچنان به آزار و اذیت خود ادامه داد، آنوقت به او بگویید، "ازت میخوام که دیگه به من زنگ نزنی" و بعد گوشی را قطع کنید. این مثل یک هشدار می ماند و اگر او این هشدار را نادیده بگیرد، آنوقت باید به سراغ نقشه دوم خود بروید. دفعه بعد که زنگ زد دیگر جواب تلفن او را ندهید اجازه بدهید برود روی منشی تلفنی. اینکار را آنقدر تکرار کنید تا خودش کم کم از زنگ زدن خسته شود.
· قدم چهارم:
و آخر اینکه باید ببینید کی این اذیت ها خطرناک می شوند. اگر به هر صورتی احساس تهدید کردید، تردید نکنید و پلیس را در جریان بگذارید. شکسته شدن دل گاهی اوقات باعث می شود افراد غیرمنطقی رفتار کنند.
چطور تماسهای دوست پسر/دختر سابقتان را متوقف کنید
آیا بااینکه ماه ها از به هم زدنتان می گذرد اما دوست پسر/دختر سابقتان هنوز هم زنگ می زند؟ آیا نتوانسته اید هنوز به او بفهمانید که دوست ندارید دیگر تماسی با شما داشته باشد؟ می خواهیم به شما بگوییم که چطور تماس های او را متوقف کنید و زندگیتان را از سر بگیرید.
دستورالعمل
به چه چیزهایی نیاز دارید:
· اینکه واقعاً بخواهید دیگر با شما تماس نداشته باشند
· توانایی اولویت گذاشتن بر خودتان
· قدم اول:
به همه تماسهای او پاسخ ندهید. او دیگر مهمترین فرد در زندگی شما نیست و باید بداند که دیگر وظیفه ندارید مدام با او در تماس باشید. اگر سرتا شلوغ است، اصلاً جواب ندهید. مطمئناً باز هم زنگ می زنند اما شما هم باز جواب ندهید.
· قدم دوم:
وقتی جواب دادید با لحن بی تفاوت با او حرف بزنید. به هیچ وجه درمورد مسائل شخصی زندگی خودتان با او حرف نزنید. احتمالاً بیشتر او صحبت خواهد کرد و خیلی زود می فهمد که علاقه ای برای حرف زدن با او ندارید. البته این به آن شرط است که برای او روشن کرده باشید که دیگر رابطه ای با او ندارید.
· قدم سوم:
به هیچ وجه آغازگر رابطه با او نباشید. به هیچ وجه خودتان به او زنگ نزنید. این مسئله باعث می شود که امید الکی به او بدهید که انگار دوست دارید با او حرف بزنید یا باز رابطه داشته باشید. حتی اگر به خاطر به هم زدنتان احساس گناه می کنید اما به هیچ وجه با او تماس نداشته باشید. باید خودتان، زندگیتان و خوشبختیتان را قبل از او در نظر بگیرید. خوشبختی او دیگر مسئولیت یا وظیفه شما نیست.
· قدم چهارم:
اگر هنوز هم به شما زنگ می زند بهتر است که به او بگویید که آن رابطه دیگر برایتان تمام شده و فراموشش کرده اید. معمولاً خیلی سخت است که به دوست پسر/دختر سابقتان بگویید که دوست پسر/دختر تازه ای پیدا کرده اید اما اگر کار به اینجا بکشد باید این را به او بگویید. قاطع به او بگویید که دیگر حق ندارد به شما زنگ بزند.
· قدم پنجم:
اگر باز هم تماس ها تمام نشد دیگر به هیچ وجه جواب او را ندهید. حتی اگر روزی چند بار به شما زنگ بزند. شاید بد نباشد که چند ساعت تلفنتان را خاموش کنید. شما دیگر هیچ مسئولیتی در برابر او ندارید پس زندگیتان را از نو شروع کنید.
· قدم ششم:
اگر با همه این حرفها باز هم تماس ها ادامه داشت، اگر احساس خطر جدی کردید، بد نیست که پلیس را در جریان بگذارید. همچنین می توانید شماره تلفنتان را عوض کنید.
نکات و هشدارها
· این نکات به خیلی ها کمک کرده است.
· خیلی مهم است که خوشبختی خودتان را مقدم بر خوشبختی دوست پسر/دختر سابقتان بدانید.
· شاید اول کار این کار برایتان دردناک باشد که کسی که قبلاً دوست داشته اید را ناراحت کنید اما در طولانی مدت باعث می شوید که بفهمند این بهترین کاری بوده که می توانستید در حقشان بکنید.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |
ایمیل های زیادی را از طرف افرادی دریافت می کنیم که می گویند همسرانشان بعد از کشف خیانتشان هیچ احساس پشیمانی از خود نشان نداده اند. خیلی ها می گفتند اگر طرفشان حتی کمی احساس پشیمانی یا نگرانی از خود نشان می داد شاید به نگه داشتن ازدواجشان راغب تر بودند و همه عصبانیتشان به خاطر عدم پشیمانی و ندامت همسرانشان است. حتی خیلی ها می گفتند که همسر خائنشان نه تنها پشیمان نبوده بلکه این خیانت را تقصیر آنها هم می دانسته است. در این مقاله می خواهیم این موضوع را بررسی کنیم که چرا خیلی ها خیلی دیر از خیانت خود پشیمان می شوند.
عدم پشیمانی از خیانت معمولاً روشی برای حفاظت از خود و ادامه انکار به خیانت است. اجازه بدهید کمی در این مورد فکر کنیم. وقتی کسی راه خیانت را پیش می گیرد، علائم هشدار و توقف زیادی سر راه خود می بیند. بارها و بارها ندای درونیشان از آنها سوال می کند که چه می کنند و هشدار می دهد. همه آنها در اعماق قلب خود می دانند کاری که می کنند اشتباه محض و خودخواهانه است اما برای گذر از آن علائم هشدار و ادامه راهشان، باید دنبال چیزی برای توجیه کار خود باشند.
راه های زیادی برای توجیه خیانت وجود دارد. آنها به خود می گویند که آنچه می خواهند را در حضور همسرشان پیدا نمی کنند، فکر می کنند همسرشان آنها را درک نمی کند، بارها به خود قول می دهند که فقط یک بار مرتکب این اشتباه می شوند. خودشان را گول می زنند که اینکار هیچ ضرری به دنبال ندارد چون می توانند اوضاع را کنترل کنند و هیچکس نخواهد فهمید که چه می کنند.
و همانطور که می بینید همینطور و همینطور به خودشان دروغ می گویند. نمی خواهند یا نمی توانند واقعیت موضوع را همانطور که هست ببینند و در تلاشند که عزت نفسشان را حفظ کنند. خیلی ها خیانت را مثل یک سرگرمی می بینند و هیچوقت درمورد این موضوع با خودشان صادق نیستند. هیچوقت با خودشان نمی گویند که ، "من به همسرم خیانت می کنم چون آدم ضعیف و خودخواهی هستم و برای خودم احترامی قائل نیستم." همانطور که می توانید تصور کنید هیچکس چنین حرفهایی با خود نمی زند. افراد کمی هستند که این واقعیت را می پذیرند.
به همین خاطر در ذهن خودشان باید این موضوع را طوری جلوه دهند که خیانت اصلاً مسئله مهمی نیست و حتی وقتی همسرشان پی به خیانت آنها می برد، از موضع خود پایین نمی آیند. بااینکه می دانند آنچه به خودشان قبولانده اند دروغ محض است اما باز هم نمی پذیرند که کارشان اشتباه بوده است. تعداد کمی از افراد هستند که 180 درجه از باور سابق خود برمی گردند و اشتباهشان را می پذیرند.
خیلی وقت ها هم افراد به این خاطر بعد از خیانت احساس پشیمانی نشان نمی دهند چون می خواهند فراموشش کنند. خیلی ها ایمیل می زنند و درمورد اینکه می دانند چقدر همسرشان از خیانت آنها ناراحت است و قلبش شکسته است حرف می زنند. می گویند که هیچوقت چنین واکنشی را از طرف همسرشان انتظار نداشته اند و فکر نمی کردند که روزی دستشان رو شود. باید قبول کنیم که برای فرد خائن هم اوضاع چندان ساده نیست.
آنها می خواهند با سرعت هرچه تمامتر اوضاع درست شده و دوباره به حالت اول برگردد. به همین خاطر اصلاً دوست ندارند درمورد آن حرف بزنند. نمی خواهند جزئیات مطلب را با شما در میان بگذارند چون می دانند اگر اینکار را بکنند فقط عصبانی تر و از آنها دورتر می شوید. سعی می کنند از اینکار اجتناب کنند به همین خاطر اشتباه می کنند و دهانشان را می بندد و هیچ حرفی نمی زنند.
از آنها بخواهید که برای کارشان ابراز تاسف و پشیمانی کنند. خیلی وقت ها قبل از اینکه همسرتان خودش ابراز پشیمانی کند، شما باید از او بخواهید. باید برای او روشن کنید که بدون ابراز پشیمانیش حاضر نیستید به زندگی با او ادامه دهید. باید از او بخواهید که روبه رویتان بنشیند و درمورد موضوع با شما حرف بزند. باید بگویید که تا زمانیکه درمورد این موضوع حرف نزند مشکل برطرف نمی شود.
امتیاز : | نتیجه : 0 امتیاز توسط 0 نفر مجموع امتیاز : 0 |